سلام بهترینم 

 خانم" باربارادی آنجلس" در کتاب "لحظه‌های ناب زندگی "جمله جالبی به شرح ذیل بیان می‌کند :

دلم لک زده بود که بتوانم دبیرستان را تمام کنم و به دانشگاه بروم.

بعد داشتم می‌مردم که دانشگاه را تمام کنم و سر کار بروم،

بعد دلم لک زده بود که ازدواج کنم و بچه‌دار شوم.

بعد همیشه منتظر بودم که بچه‌هایم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم دوباره مشغول کار شوم.

بعد آرزو داشتم که بازنشسته شوم

حالا دارم می‌میرم که یک دفعه متوجه شدم « اصلاً یادم رفته بود زندگی کنم »!

شاد بودن و احساس خوشبختی را به" اگر"هایمان مربوط نکنیم زیرا "اگر"ها پایان ناپذیرند.و بیاد داشته باشیم 

زندگی یک سفر است و هدف نیست..