hola : سلام 

به زبان اسپانیایی

چطوری عزیزم ؟ 

داشتم بلاگ های عزیزانی که اپلای کردن رو میخوندم که یه کامنت خیلی زیبا رو دیدم . 

چون یکم طولانیه ارزش داره شما هم بخونیدش ، همچنین جواب کامنت رو هم دوست عزیزم woddy  داده که الان در مقطع دکترا با فاند عالی در دالاس آمریکا درس میخونه ، پس توجه تون رو کامل روی این پست بزارید خصوصا افرادی که ناامید هستن یا دوستای پشت کنکوری عزیزم ، خیلی کمکشون میکنه و دردودل خوبیه : 

قسمت هایی از پست به دلیل انحراف از مطلب ویرایش شده است . 

نویسنده : ناهید 

"یه چیز فکرمو مشغول کرده .وشایدتموم انگیزه زندگیم.یه سوال ازت داشتم تا حالا شده خودت خودتو به نابودی بکشی .من نمیتونم خودمو بابت اشتباهاتم ببخشم برا همین بیشتر خراب میکنم از خودم متنفرم نه این که جرم کرده باشم به این دلیل که حتی به خودمم هم رحم نکردم .

من19 سالمه.یه سال پشت کنکور موندم ونمیدونی چه حرف هایی تحمل کردم اما انگیزه داشتم.وقتی پیش خالم میرفتم برا فیزیک تماما تحقیرم میکردمن اما محل نمیذاشتم.میترسیدم خونه اطرافیان برم فکر میکنی چرا؟چون همه دوست دارن وقتی سقوط کنی بهت بخندن حداقل در رابطه با من که این طور بود.

از کسایی که واقعا دوستشون داشتم چنان دلخور شدم که الان که دارم برات مینویسم هنوزم چشام پر اشک.بعضی مسخرم میکردن بیچاره ارزششو داشت یه سال بمونی .یا خوب چون پارسالم خودمو برا کنکور حبس کرده بودم چاق شده بودم اونکی میگفت چاقا بی مغزن حالا این حرف از کی شنیدم یه دوست.دلم میخواد بشینم زار زار گریه کنم . احساس می کنم خودم .خودمو گم کردم اولش خیلی خوب بودم خودم ضعیف بودم که به اطرافیان اجازه دادم اروم اروم روحمو تجزیه کنن که الان برام از اعتماد بنفس به اندازه نخودی نمونده.حرف قشنگی زدی گفتی ادمارو باید از کارشون قضاوت کرد نه از خودشون کاش همه مثل تو فکر میکردن اما اگه راستشو بخوای به نظرمن اصلا نباید ادمارو قضاوت کردهر انسانی حق داره وازاد هران گونه که هست وایمان داره عمل کنه.خوب پیش رفتم برا کنکور امسال اما یه چند وقتی ناامید شدم همش به ترک اتاقم نگاه میکنم احساس میکنم هیچوقت موفق نمیشم .بعضی روزا بیخود گریه میکنم این وسط مشکل دوره دارم.

نمیدونی چه قدر دلم میخواست غول چراغ جادو. ساعت زمان همه ارزو های بچگی که ادم تا پیری با خودش همراه داره تو این دوره از زندگیم میسر میشد.نمیدونی چقدر دلم میخواست زمین یه ترک باز میکرد حداقل برای یه دهه یا از روی سخاوتش تا سال ها تو خودش جا میداد.یه چیز خوب فهمیدم واون این بودهمه ماها مثل سگای ول گردی هستیم که همیشه درتلاش برای تصرف حق.شادی.خوشی.دیگرانیم وحتی زمانی که فکر میکنیم کار مفیدی انجام دادیم میبینیم باز یه فاجعه بزرگ به بار اوردیم درست مثل کسی که چند هکتار زمین میکنه رستوران اما درحالی که به خودش افتخار میکنه در حقیقت یه ضایعه زیست محیطی ایجاد کردهکه هرگز به این قضیه از این زاویه نگاه نخواهد کردوهمون طور که تو پزشکی هم هست مهم ترین چیز اینه که اول ازهمه از اسیب به بقیه جلوگیری کنیم اما همه ما در اسیب زدن به هم سبقت میگیریم وچه شرافتمندن کسانی که از این عارضه به دور اند.نمیخوام وقتت بگیرم یا این قدر بنویسم که حال نداشته باشی بخونی اما بهم بگو تا کی میشه ادم ارزوهاشو نگهداره فراموش نکنه و براشون اشک خداحافظی نریزه امید تا کی معنا داره تلاشی که ممکنه پایانش تلخ باشه چه طور میتونه شیرین باشه و زندگی که هرروزش یه شکل کجاش لذت بخش چه طور میشه اعتماد کرد به این که امروز صبح قراره همونی باشم که دوست دارم و در کمال نا امیدی این گونه نیست از باور تا ایمان چند فرسنگ فاصله ست وبرای تو کجا مرز غیر ممکن ها از ممکن ها جدا میشه اصلا جدایی وجود داره برای من که همه چیز مزه غیر ممکن گرفتهودر اخر با این چند سطر چه احساسی بهت دست میده.هم چون سربازیم که تمام خشابام تموم شده فقط برام یه تیر مونده ودر فکر خالی کردنش توسرم.شطرنج بازی که تماما کیش ومات شده.قماربازی که تمام کارتاش رو شده و حتی یه بیبی هم نداره وبازی زندگی تک تکمون رو به گونه ای در دوعل ازپیش تعیین شده ای قرار داد که برنده اش مشخص بود پس این همه دست وپا زدن برای چی راحت بگذار در این سراب دنیایی قوطه بر اب غرق شوی.ازت پرسیدم چون به نظرم ادم موفقی بودی وامیدوارم هم چنان باشی فقط دلم میخواست با یه نفر درد دل کنم وقت داشتی و حال داشتی جواب سوالامو ایمیل کن"


اما جواب بسیار زیبای این کامنت از woddy : 


"آره من رتبه لیسانسم 12000 بود. مهندسی کشاورزی زابل قبول شدم اما دوست نداشتم برم. رفتم کاردانی دانشگاه آزاد یه شهر خیلی کوچیک که همه انتخاب هفتم ها اونجا بودن! مایه مسخره بعضی ها شدم که حتما تجربه داری. "نگاش کن کارشناسی سراسری رو ول کرده رفته کاردانی آزاد اونم کجا ..." "درس خونه درس خونه اینه؟؟؟ کجا قبول شده! دانشگاه آزاد اونم کاردانی ... هیچی هم نمیخوندی اونجا بودی." "میخوای پول باباتو بریزی دور. برو ... سراسریتو بخون چرا میخوای بری آزاد؟" ...

خلاصه هر کسی یه چیزی گفت. من اما چیزی که دوست داشتم رو خوندم و چون دوست داشتم توش موفق شدم. حرف دیگران خیلی ناراحتم کرد. خیلی اون چند سال سختی کشیدم. اما... یه نکته ای هست که میگه هر تهدیدی یه فرصته اگر از زاویه دیگه ای بهش نگاه کنی. بنابراین میتونم بگم که اون سالها از بهترین سالهای عمرم هم بود چون درس های اونجا آسون بودن و من حتی از خیلی از استادا هم بهتر بودم نیازی به درس خوندن نداشتم و رفتم عضو کتابخونه اونجا شدم و هر روز روزی چند ساعت کتاب میخوندم. اکثر کتاب های سعدی و عطار و ... رو اون روزا خوندم. هنوزم یه گنجینه ای از اخلاق رو مدیون همون روزا هستم. بگذریم.
اون تجربه کمک بزرگی که کرد این بود که روی پای خودم وایسم و نذارم کسی توی زندگیم دخالت کنه. خودم باشم و خودم و خودم تصمیم بگیرم.
در مورد آروزها باید بگم که آرزوهایی که بهش نرسیدم و نمیرسم خیلی بیشتر از اونایی بوده که بهش رسیدم اما یه چیزی رو یاد گرفتم و اون اینکه شادی درون آدمه. اگر بخوای وابسته اش کنی به رسیدن یا نرسیدن به یه آرزو تا آخر عمرت طعم شادی رو نمیچشی. شادی برای همین لحظه است. همین الان که داری حرفای منو میخونی. یه نگاهی کنی میبینی چقدر چیزای خوب دور و برت هست. چه غذاهای خوشمزه ای میخوری و چه لباس های قشنگی داری و چقدر نعمت از چشم و گوش و دست و پا و ... داری. خب همین چیزای قشنگه که شادی میاره توی زندگی. 
اما برای نداشته ها آدم تلاش میکنه بدون اینکه انتظار داشته باشه بهش برسه. این خیلی مهمه که انتظار داشتن رو حذف کنیدر واقع تلاش مهمه. اگر تلاش لذت بخش باشه خودش شادی آفرینه. پس آدم کاری رو که دوست داره باید کنه. مثلا من حتی اون موقع که سختترین کار خوندن لغات جی آر ای بود برای خودم سرگرمی درست کرده بودم و کلی لذت میبرم که دارم چیزای جدید یاد میگیرم. حالا ممکنه شادی از یه چیز واهی باشه, مهم نیست! مهم اینه که انتظار نتیجه نداشته باشی و همیشه برای نشد ها برنامه داشته باشیمن  اول که خیلی امیدی نداشتم امریکا پذیرش با فاند بگیرم. برای همین مدام گزینه های دیگه رو بررسی میکردم مثل رفتن سربازی و ... خب اینه که وقتی فاند گرفتم سورپرایز شدم :) خب البته کار خیلی سخت و بزرگی بود اما میخوام بگم که اگر نمیشد نابود نمیشدم کما اینکه سال اول قبول نشدم و ناامید نشدم و باز تلاش کردم. ببین خود تلاش لذت بخش باید باشه و نه نتیجه اش. 
من کاملا درک میکنم و میفهمم. حتی میدونم که خودت بهتر از هر کس دیگه ای بلدی از این شرایطی که هستی بیرون بیایی و این موقعیتی رو که داری به بهترین شکل ممکن عوض کنی. امیدوارم یه روز دیگه بیایی خوشحال پیام بذاری که فلان موفقیت بزرگ رو کسب کردی :)
موفق باشی"


من با این متن بی نظیر احساس خیلی خوبی پیدا کردم . 
همیشه میگم باید تلاش کردن رو یاد بگیریم نه برای چیزی تلاش کردن رو ! 

خیلی وقت ندارم که باهم حرف بزنیم واسه همین تا همینجا بسنده میکنم . در ادامه جملات تاکیدی و انرژی بخش رو تقدیم میکنم 
لطفا روی هر کدوم 18 ثانیه تمرکز کنید . 

**هر عقیده کاذبی که در هوشیارم نقش بسته اکنون ناپدید می شود**

**من با روح مهربان و خداگونه ام انسانهای مهربان را جذب میکنم**

**درآمد من همیشه رو به پیشرفت است**

**تمام بدهی های من از راه شگفت بی درنگ و به طور کامل پرداخت می شود**

**من این توانایی را دارم که از طریق افکارم و احساساتم به وفور نعمت نامحدود دسترسی داشته باشم**

**من با اسانی و شادمانی از سدها میگذرم**

شادکام باشی