Lets go to usa

ماجرای پسری بشدت دنبال اپلای برای امریکاست

۳ مطلب با موضوع «پروژه مبانی موفقیت» ثبت شده است

مبانی موفقیت - اصل دوم - مشخص کنید چرا اینجا هستید

برگی دیگر از کتاب بی نظیر مبانی موفقیت اثر به یاد ماندنی " جک کلنفید "


اصل دوم

مشخص کنید چرا اینجا هستید


یاد بگیرید با سکوت درونی خود تماس برقرار کنید و بدونید که هرچیزی تو زندگی معنا و هدف خاصی داره

الیزابت کوبلر راس(روان پزشک برجسته)

مهمترین کاری که افراد موفق انجام میدهند ، تعیین و شناخت و گرامیداشت هدف است . اونا زمانی رو برای پیدا کردنش صرف میکنند و سپس با هیجان دنبالش میکنند .

هدف اصلی زندگی من " زندگی درست " است . میدانیم در زندگی بدون هدف ، به راحتی میتوان از مسیر اصلی منحرف شد ولی هنگامی که هدفمند بودید ، بنظر میرسد هر چیزی در زندگی جایی دارد . هدف داشتن  یعنی کاری را که عاشق آن هستید انجام دهید . وقتی واقعا هدف داشته باشید  ، مردم ، منابع و فرصت های مورد نیاز به طور کاملا طبیعی جذب شما میشوند .


نمونه ای از اظهارات در مورد اهداف زندگی 

هدف زندگی من این است که به مردم الهام ببخشم و آنها را تقویت کنم تا در راستای عالی ترین عشق و شادی و بالاترین رویاهای خود زندگی کنند . جک کلنفید 

از طریق تجارب ، هوشیاری بشریت را افزایش دهیم . د.کوردوا

مردم را آموزش دهیم تا بر اساس بالاترین جرعت ، هدف و شادی متکی بر خودشان در مقابل ترس و نیازی و اجبار  زندگی کنند . هارواکر

از طریق شاد بودن ، عاشق بودن ، قدرتمند بودن و پر احساس بودن به خدا خدمت کنیم . آنتونی رابینز

ابتدا در مورد هدف اصلی زندگیتان تصمیم بگیرید و بعد همه فعالیت های خود را حول آن سازماندهی کنید . برایان تریسی 

در حقیقت هر کاری که میکنید باید تعبیری از هدف اصلی شما باشد و اگر فعالیتی با آن فرمول تطابق نداشت ، آن را برای مدتی کنار بگذارید

توجه کنیم که همه ی اینها با کامل کردن هدف زندگی خود ، به میلیونر هایی خود ساخته تبدیل شده اند .


دلیل انجام هر کاری که میکنید چیست ؟

اگر هدف نداشته باشید ، برنامه های شما در زندگی کامل نمیشود . نمیخواهید فقط به صرف اینکه نردبانی را به دیواری تکیه داده اید ، از آن بالا بروید. بگذارید داستانی را برایتان تعریف کنم 

زمانی که جولی بچه بود خیلی به حیوانات علاقمند بود . برای همین طی دوران رشد او ، همه به او میگفتند  " تو باید دامپزشک شوی جولی " 

پس زمانی که وارد دانشگاه شد او رشته دام پزشکی را انتخاب کرد و مجبور به مهاجرت به منچستر انگلستان شد . چهار سال بعد ، هنگامی که پشت میز نشسته بود با خود اندیشید و از خود پرسید " کدام کار است که به قدری عاشق آن هستم که حاضرم برایش مجانی کاری انجام دهم ؟ قطعا دامپزشکی نیست " و بعد تمام کارهایی که در عمر 26 ساله اش انجام داده بود را روی کاغذ آورد و اندیشید که کدام یک بیشتر از همه اونا شاد میکند که ناگهان به ذهنش خطور کرد به رهبری کنفرانس های داوطلبانه علاقه شدیدی دارد  . با این حال گفت " چطور توانستم اینقدر بی توجه باشم ؟ الان سال چهارم هستم و الان فهمیدم که مسیر اشتباهی آمده ام .

جولی با این نگرش شناور بقیه سالها را در دوره های رهبری کنفرانس شرکت کرد و با تلاش هایش دختر شایسته ی ویرجینیا آمریکا شد .

اما شما 

خبر خوب این است که شما لازم نیست مانند جولی چهار سال از عمرتان را صرف کاری کنید که فقط از زبان دیگران مورد پذیرش است . همین اکنون هدف اصلی خود را تعیین کنید .


شادی شما سیستم هدایت درونی شماست .

هر آنچه که بیشترین شادی را به شما هدیه میکند باید در راستای هدف شما قرار گیرد . همین الان کاغذ و قلم را بردارید و فهرستی از مواقعی که بیشترین شادی و سرزندگی را حس کرده اید تهیه کنید .

" تا جوان هستید مشخص کنید از انجام چه کاری بیشترین لذت را میبرید و دوست دارید . سپس زندگی و  چگونگی امرار معاش را از آن کار برنامه ریزی کنید " پپ ویلیام سخنران حرفه ای 

حال یک تمرین ساده برای مشخص کردن هدف ، به شما آموزش میدهم 

1. دو تا از ویژگی های منحصر به فرد خود را نام ببرید . مانند خوشبینی ، خلاقیت 

2. وقتی با دیگران در ارتباط هستید دوست دارید کدام ویژگی ها را از جانب انها دریافت کنید ؟ دو نمونه را نام ببرید مانند حمایت کردن 

3. همین الان فرض کنید دنیا کامل بود . این دنیا شبیه چیست ؟ هرکس چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکند ؟ احساس او چیست ؟ این وضعیت را توصیف کنید .

4. حال پاسخ های سه سوال قبلی را به صورت یک پاراگراف باهم ترکیب کنید و به حالت یک جمله در آورید .


روی هدف خود پایدار بمانید .

وقتی هدف خود را از زندگی کردن مشخص کردید آن را مکتوب کنید و هر روز بخوانید مخصوصا صبح ها . حتی اگر طبع هنری دارید میتوانید تصاویری از آنرا در نقاطی که بیشترین بازدید شما را دارد ، نصب کنید . اینکار باعث میشود بیشتر روی هدف خود متمرکز شوید.

پایان فصل دوم 



تجزیه و تحلیل من :

بنظرم این اصل پایه ی اصلی رسیدن به موفقیت رو بهمون نشون داد . مهمترین گام برای رسیدن به موفقیت قرار دادن یه هدف عالی در راس و تلاش برای رسیدن به اونه . 

شادی و نشاط و سرخوشی از کاری که انجام میدیم نشون میده راسته کار ما چیه . مثلا واسه خود من ، ورزش کردن خیلی بهم احساس خوبی میده و روحیه منو پرنشاط میکنه 

فهرستی که جک گفت رو حتما بنویسید . من خودم توی کتاب نوشته بودم . شما هم طی یه هفته فک کنید واقعا کدوم فعالیت هایی که تا به اینجا تجربه کردید شما رو خوشجال و شاد کرده . بعد از روی اون لیست بهترینش رو انتخاب کنید و همون که گفته شد ، همه ی فعالیت هاتون رو حول اون بچینید . اینجوری هم یه هدف عالی دارید و هم از تلاش کردن برای اون لذت میبرید . 

راستشو بخوای منم هنوز عالی ترین هدفم رو پیدا نکردم . اما تلاش میکنم پیداش کنم 

شاد و پیروز باشید دوستان 

۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

مبانی موفقیت-اصل اول -مسئولیت 100% زندگی خود را به عهده بگیرید

بخش اول 

اصل اول

مسئولیت 100درصدی زندگی خود را به عهده بگیرید

شما باید مسئولیت خودرا به عهده بگیرید. شما نمیتوانید شرایط ، فصول ، جهت وزش باد را تغییر دهید اما میتوانید خود را تغییر دهید.

جیم روم(فیلسوف آمریکایی)

شما اگر میخواهید اگر میخواهید موفق باشید باید مسئولیت 100%  هر مسئله ای که در زندگیتان با آن رو به رو میشوید را به عهده بگیرید.البته این کار ساده ای نیست . چون ما عادت کرده ایم علت وقایع ناخوشانیدی که در زندگی ما رخ میدهد را به چیزی خارج از خودمان نسبت دهیم . ما ، همه دوستنمان ، خانواده ، رئیس ، همسر ، آب و هوا ، اقتصاد کشور ، مردم اطراف ، بدبختی و ...  برچسب مقصر بودن میزنیم و مقصر میدانیم در حالی که نمیخواهیم ببنیم مشکل اصلی خودمان هستیم . بزارید واستون یه داستان بگم :

یه شب مردی در حال قدم زدن در خیابان بود که ناگهان مردی که زیر تیر چراغ بود توجهش را جلب کرد . وقتی نزدیکتر شد فهمید که آن مرد در جست و جوی چیزی در زیر چراغ برق هست . از او پرسید دنبال چه هستی ؟ مرد گفت : کلیدم گم شده است . مرد رهگذر به او پیشنهاد کمک داد و با هم ساعت های طولانی به جست و جو کلید پرداختند . درنهایت پیداش نکردن . مرد رهگذر از او پرسید : ما که همه جارو گشتیم ، مطمئنی همینجا گمش کردی ؟ و آن مرد جواب داد : نه ، من آن را در خانه ام گم کرده ام اما اینجا (زیر چراغ برق ) نور بیشتری وجود داره .

وقت آن رسیده که جست و جوی بیرون از خودمان را برای یافتن علت اینکه چرا اهدافی که میخواستید اما بدست نیاوردید را متوقف کنید.چون این شما هستید که کیفیت زندگی خود را رقم میزنید و خلق میکنید.

مسئولیت 100% برای همه چیز

پذیرفتن مسئولیت 100% یعنی اطلاع داشته باشی هر اتفاقی که برایت میفتد ، خودت خالق آن هستی ، علت همه تجاربت خودت هستی .اگه میخواهی موفق شوی باید شکایت از دیگران و مقصر دانستن آنها را کنار بگذاری . این مقدمه ی خلق زندگی موفقیت آمیز است.

باید همه عذرها و بهانه هایتان را کنار بگذارید

99% همه شکست ها از کسانی ناشی میشود که عادت دارند ، عذر و بهانه بیاورند.

جرج واشنگتن

اگر میخواهید زندگی رویایی خود را خلق کنید ، پس باید مسئولیت 100% زندگی خودرا به عهده بگیرید. یعنی تمام بهانه ها و داستانها و دلایلی که تا الان نمیتوانستید به اهداف خود برسید و شرایط بیرونی که همیشه متهم ردیف اول شما بودند را همیشه کنار بگذارید. گذشته ، گذشته است . چیزی که مهم است همین الان است . الان را باید درست انتخاب کنید.و بدانید که شما مسئول 100% هر آنچه رخ داده و نداده است بوده اید.

هنگامی که شرایط انطوری که شما تصور نمیکردید پیش رفت ، با خود بیندیشید که " چرا اینطور شد ؟ " " من دنبال چه چیزی بودم ؟ " " نوع تفکر من نسبت این موضوع چگونه بود ؟ " " چه کاری باید انجام میدادم که نتیجه بهتری میگرفتم ؟ " 

آقای استون (مولتی میلیونر معروف) فرمول جالبی خلق کرده است و میگوید : "رویداد + واکنش = نتیجه "
شما هر نتیجه ای که در زندگی خود اعم از فقر ، بیچارگی ، احساس نشاط ، خوشبتی و ... که بدست آورده اید همه حاصل این است که چگونه در برابر رویداد قبلی زندگی خود واکنش نشان داده اید .  شما در قبال نتایج خود 2راه را پیش میگیرید : 

1. تمامی رویداد ها ( حوادث ) که نتایج دلخواه شما را رقم نزده است را مقصر بدانید : مانند تغییر آب و هوا ، نیروی جاذبه زمین ، بد اخلاقی همسر خود ، عدم حمایت خانواده ، سیاست های دولت ، جنسیت خود ، نظام آموزشی و ... . این شرایط بیرونی نیست که شما را متوقف میسازد ، بلکه مانع اصلی خودتان هستید . شما هستید که ترمز موفق را محکم گرفته اید و باهر بار شکایت آن را بیشتر میفشارید . افکار محدود کننده ای که فقط شما را از رسیدن به هدف باز میدارد . که درنهایت تازه از خود میپرسید چرا زندگی من موفقیت آمیز نیست ؟ 
این کاری است که اکثریت مردم انجام میدهند ، هرچیزی که مطابق میلشان نباشد چرا متهم میکنند و تمامی تقصیر هارا بر دوش عوامل بیرونی می اندازند و برای هرمشکلی بهانه ای می آورند .

2.میتوانید واکنش خود را نسبت به شرایط تفییر دهید تا نتایج دلخواه را کسب کنید : افکار خود را تغییر دهید . باورهای خود را تغییر دهید . تصاویر ذهنی نادرستی که برای خود در ذهن کشیده اید را پاک کنید. تا درنهایت عملکرد شما در مواجه با شرایط نیز تغییر کند . اما متاسفانه ما عادت کرده ایم به این رفتارها . برای هر عادتی ، شرطی شده ایم که توانایی تغییر آن را برایمان ناممکن ساخته است . این رویکرد نیاز به تمرین دارد . از همین حالا شروع کنید .

اگر نتایج دلخواهتان نیست ، واکنش های خود را تغییر دهید 

با ذکر یک مثال شما را با چگونگی عملکرد آشنا میکنم : 
درسال 1994 ، نورتریچ زلزله سهمگینی را تجربه کرد . طوری که تمامی راه های شهر مسدود شده بودند . در همین حال خبرنگار CNN برای تهیه گزارش به جمع مردمی که در ترافیک مانده بودند رفت . از راننده ماشین اول  اوضاع و احوالش را پرسید که آن مرد با خشونت و فریاد  گفت :" من از کالیفرنیا متنفرم ، اول آتش سوزی بعد سیل و حالا هم زلزله ، چه وعضشه آخه ؟ هر روز دارم به خاطر همینا دیر به سرکار میرسم و در آستانه اخراج قرار دارم . اه لعنتی "سپس گزارشکر به سوی ماشین دومی رفت و از او حالش را پرسید ، آن مرد درحالی که موسیقی ملایمی را گوش میداد درحال ریختن قهوه برای خود بود گفت : من حالم عالی است . و زلزله مشکلی برایم بوجود نیاورده است. صبح ها همواره زودتر برای کارم اماده میشوم حتی با خودم کیک خامه و قهوه هم آورده ام . پس مشکلی ندارم .

دوستان من ، اگر زلزله یا ترافیک ، پارامتر های متغیر تصمیم گیرنده بودند همه باید همواره عصبانی میشدند اما اینگونه نبود . مسئله نگرش و رفتار است که تجربه های کاملا متفاوتی برای ما خلق میکند.

هر آنچه امروز تجربه اش میکنید،حاصل انتخاب شما در گذشته است.

شما فقط بر سه چیز قابلیت کنترل دارید : نخست افکاری که در ذهنتان خطور میکند ، دوم تصوراتی که تجسم میکنید، سوم اعمالی که بدان اقدام میکنید. چگونگی به کار گیری از این سه مورد ، تمام تجارب شما را تعیین میکند . افکار منفی را به مثبت تبدیل کنید . دوستان نا امید خود را با دوست امیدوار جایگزین کنید . عادت های خود را تغییر دهید ، نوع تفکر خود را نسبت به رویداد ها تغییر دهید . نحوه صبحت کردنتان را تغییر دهید.

اگر به کاری که همیشه میکردید ادامه دهید ، همان چیزی را بدست میاوردید که همیشه بدست می آوردید.

روزی که واکنش خود را نسبت به شرایط تغییر دهید ، روزی است که زندگی شما شروع به بهتر شدن میکند .اگر چیز متفاوتی میخواهید ، باید کار متفاوتی انجام دهید ، گامی متفاوت تر بردارید .

باید از مقصر شمردن دیگران دست بردارید 

با مقصر شمردن دیگران جز از دست دادن زمان چیزی بدست نخواهید آورد. مهم نیست که دیگران را چقدر مقصر میدانید یا چه میزان سرزنش میکنید . اینها هیچکدام برای شما تغییر ایجاد نخواهند کرد . (وین دایر)

تا زمانی که شخص دیگری را مسئول و مقصر عدم موفقیت خود میدانید ، هرگز موفق نخواهید بود . اگر قرار است برنده زندگی باشید باید از حقیقت آگاهی کاملی داشته باشید . اینکه شما هستید که اقدام میکنید و شما هستید که افکار و احساسات را بوجود میاورید. 

کسی که غذای مضر میخورد شما هستید .
کسی که برای شوخی ، فحش و حرفهای ناسزا میگوید ، شما هستید. 
کسی که برای رسیدن به موفقیت تلاش نمیکند ، شما هستید .
کسی که پولش را برای اشیای بی ارزش از دست میدهد ، شما هستید .
کسی که از سلامتی خودش مراقبت نمیکند ، شما هستید.

باید از گله و شکایت دست بردارید

کسی که در مورد حالت بالا و پایین پریدن توپ هم گله و شکایت میکند ، احتمالا خودش آن را پرتاب کرده است.(لو هولتز)

بیایید نگاه واقعی در مورد گله و شکایت بیندازیم : وقتی در مورد کسی یا چیزی شکایت میکنیم باید بر این باور باشیم که چیز بهتری وجود دارد. چون مردم فقط در مورد مسائلی که میتوانند کاری در مورد آن انجام دهند گله و شکایت میکنند. ما در مورد مسائلی که هیچ قدرتی روی آنها نداریم شکایت نمیکنیم . مثلا چرا کسی از نیروی جاذبه شکایت نمیکند ؟ چون اگر نبود ، دیگر هواپیما سقوط نمیکرد !! 
چون ما میدانیم که با گله و شکایت جاذبه تغییر نمیکند بنابراین شکایتی از آن نداریم . درحقیقت چون صرفا ست ما از آن به نفع خود استفاده میکنیم !مثلا برای پرش از سکوی استخر و شیرجه زدن .
شرایطی که شما از آن شکایت دارید به طور طبیعی موقعیت هایی هستند که می توانید آن ها را تغییر دهید اما هنوز تصمیم نگرفته اید اینکار را انجام دهید.
شما میتوانید شغل بهتری اختیار کنید.
دوستان شاداب تر و پرنشاط تری داشته باشید 
غذای سالمی تری طبخ کنید.
به دیگران کمک کنید
احساس خوبی و شادمانی را با خانواده خود به اشتراک بزارید .
زیباتر و مهربان تر صحبت کنید . 
عشق بورزید .

اما چرا این کارهارو نمیکنید ؟ چون انجام دادن اینها به خطرکردن نیاز دارد. شما خطر مسخره شدن ، تنها ماندن ، بیکار شدن ، مورد قضاوت قرار گرفتن را به تن میخرید. دوستان من ، اگر میخواهید از جایی که هستید به جایی که مورد علاقه شما برسید ، باید این خطر ها را تجربه کنید. و تصمیم بگیرید دست از شکایت بردارید و وقت خود را صرف زندگی واقعی خودمان کنید.

معمولا از دست شخصی شکایت میکنید که هیچ مسئولیتی ندارد.
از سرکار به خانه برگشته اید و مدام سر همسر خود غر میزنید درحالی که موضوع مورد تنش شما ارتباطی با او ندارد یا امتحان خود را با نمره بسیار پایین پشت سر گذاشته اید و مدام به استاد و نظام آموزشی توهین میکنید. اما چرا ؟ چون این کار راحت تر است و خطر کمتری دارد. جرئت میخواهد که شما با رئیستان در مورد تنش های کاری خود صحبت کنید . چون تنها کسی که میتواند شما را از تنش های کاری جدا سازد ، رئیس شماست نه همسرتان .
یاد بگیرید به جای شکایت ، از دیگران کمک برای بهبود شرایطتان اقدام کنید. این کاری است که افراد موفق انجام میدهند.
اگر در موقعیتی قرار گرفتید که خوشآیند شما نیست ، سعی در بهبود آن داشته باشید یا آنرا ترک کنید. به خاطر داشته باشید دنیا به شما چیزی بدهکار نیست. خودتان باید آن را خلق کنید.
هر اتفاقی که برایتان می افتد یا خودتان خالق آن هستید یا خودتان اجازه میدهید که آن اتفاق بیفتد.
برای قوی تر شدن باید موقعیتی که خودتان خلق کرده اید را بپذرید و اجازه دهید هر اتفاقی بیفتد .
وقتی بچه هایتان همه جا را بهم میریزند و شما هیچ عکس العملی انجام نمیدهید نتیجه اش این است که خانه شما فرقی با جنگل های آمازون ندارد.
وقتی برای اولین بار از همسرتان کتک خوردید اما او را ترک نکردید نتیجه اش این است که هنوزم کتک میخورید.
وقتی برای اولین درسی را پاس نکردید و دنبال دلایل و رفع و رجوع علل درس نخواندن نبودید ، نتیجه اش این است که بازم هم درس را خواهید افتاد.
بدانید که در اینجا شما قربانی نیستید . چون شما هیچ دخالتی نکرده اید . اجازه دادید که اتفاقات بیفتد .
هشدارهای زرد
این هشدارها همیشه از قبل به شما اخطار میدهند که رویدادی بر خلاف انتظار شما درحال بوقوع پیوستن است. که اغلب به شکل خبرچینی ، انتقادی از سوی دیگران ، نیروی درونی و احساس و شهود به شما میرسد . و به شما فرصت میدهد که از به وقوع پیوستن آن رویداد ناخواسته جلوگیری کنید. مثلا : 
بر سر منشی خود داد میزنید.
در تصادف لب به توهین باز میکنید.
ترسی در وجود شما ، احساس میشود .
دوستانتان به شما انتقاد میکنند .
 خوابی شمارا پریشان کرده است. 
احساس خوبی ندارید. 
اغلب افراد این هشدارها را جدی نمیگیرند چون خود را ملزم ب انجام کاری که برایشان راحت نیست نمیکنند. دقیقا کاری را میکنند که راحترین و آسان ترین راه ممکن است یعنی  تظاهر به ندیدن و ندانستن . که با اینکار احساس آرامش خاطر بیشتری میکنند درحالی که از طوفان بعدی بی خطر اند.
زندگی خیلی راحت تر میشود 
وقتی به هشدارهای زرد توجه کنید ، از رخ دادن حوادث غیر مترقبه پیشگیری میشود و اینگونه شما مسیر خود را برای موفقیت ادامه میدهید  . زندگی راحت میشود .منتظر نتایج خارق العاده و چشیدن لذت اهداف خود هستید. هر آنچه میخواهید را بدست می آورید .
ساد است اما ساده بودن به معنای آسان بودن نیست.
شما باید باور داشته باشید که زندگی امروز شما ، حاصل افکار و اعمال گذشته ی شماست . شما مسئول افکار و احساسات خود هستید. همه آنها نیز قابلیت کنترل دارند و شما به سادگی میتوانید آن ها را به سمت اهداف خود سوق دهید . 
هیچ چیزی وجود ندارد که شما بخواهید از آن بترسید. حقیقت حقیقت است . اینکه شما با وزن 129 کیلوگرم ، فردی چاق خطاب میشوید حقیقت است. اینکه شما فروش خوبی ندارید و دارید ورشکسته میشوید ، اینکه شما درآمد ایده آل خود را ندارید ، نمیتوانید به راحتی منظور خودتان را بیان کنید ، دیگران شما را طرد میکنند ، احساس خوبی ندارید و ... همه ی این ها بازخورد هستند و به شما چراغ زرد را نشان میدهند که چیزی در زندگی شما اشتباه است . وقت آن فرا رسیده که آن را پیدا کنید و ترمیم کنید . 
بر اصولی که در این کتاب به شما آموزش داده میشود بکار ببرید و درمورد آنها زود قضاوت نکنید . به آنها ایمان داشته باشیدو طوری رفتارکنید که انها را واقعا پذیرفته اید و امتحانش کنید . بعد منتظر تغییرات مثبت باشید . 
فرمول سادگی دارد : هرکار که نتیجه بخش است را بیشتر انجام دهید . رفتارهای جدید را امتحان کنید . ببنید آیا واقعا تاثیر گذار هستند یا خیر ؟
توجه کنید : نتایج به شما دروغ نمیگویند 
ساده ترین و راحترین راه برای پی بردن به نتیجه بخش بودن کاری ، توجه به نتیجه آن است . شما ثروتمند هستید یا نیستید ! یا خوشتیپ هستید یا نیستید . یا روابط عمومی بالایی دارید یا ندارید . باور داشته باشید چون نتایج به ما دروغ نمیگویند. اگر خوشتیپ نیستید ، ورزش کنید ، کلاس های متنوع را شرکت کنید ، مقالات گوناگون را مطالعه کنید . 
بنابراین به این موارد توجه کنید . به زندگی خودتان دقیق تر نگاه کنید : ایا میتوانید شاد تر باشید ؟ آیا میتوانید ملایم تر صحبت کنید ؟ ایا خانواده شما در سطح ایده آلی قرار دارد ؟ آیا شما زیبایی و شیوایی کلام مناسبی دارید ؟ ایا هیچ دردی ندارید ؟ مشکلی ندارید ؟ 
تعارف را کنار بگذارید و صادق باشید . با خودتان صادق باشید و فهرستی در موارد بالا تهیه کنید . 
پایان اصل اول 

تجزیه و تحلیل من : 
شخصا به این اصل هیچگاه توجه نمیکردم . واقعا همینطوره .  چون وقتی خودمون را مقصر اصلی و متهم ردیف یک مشکلاتمون بدونید ، تلنگری برای تغییر به خودمون میزنیم و واقعا هم ما خودمون هستید که باعث بوجود اومدن یا پیدایش این مشکل شده ایم .
اینکه بیایم دولت یا افراد مافوق مانند استاد ، رئیس دانشگاه ، شهردار رو در مورد مشکلاتمون مقصر بدونیم ، اتلاف وقت هست . چون خودمون با اندگی تلاش و پایداری میتونید شرایط رو بگونه ای رقم بزنیم که بهترین نتیجه رو بدست بیاریم.
حتی با اینکار(گله و شکایت) دیگه انگیزه و انرژی برای بهبود شرایط نخواهیم داشت و دقیقا توی همون چاهی که از شکایت کنده ایم، باقی میمونیم
بیایم واکنشمون و طرز فکرمون رو تغییر بدیم . مثلا ببین ، همسر من شب ها زیاد خروپف میکنه ، این نشون میده اون زندس ! 
واقعا ابعاد زیباتری نسبت وضعیت ها میشه پیدا کرد . فقط باید یکم روش تمرکز کنیم
همچنین بهتره دیگه شکایت هایی که روزانه از پدر مادر همسر استاد دولت و ... میکنیم رو کنار بگذاریم . چون فقط انرژی رو تلف میکنه و به هیچ وجه راندمان نداره . ( اینو تمرین میکنیم بعدها )
هشدارهای زرد : هشدار های زرد مثه بوی بد غذای سوختس ! شما ابتدا اونو از طریق حس بویایی احساس میکنید تا از قدم های بعدی فاجعه جلو گیری کنید . قدم های بعدی میتون به این صورت باشه : ابتدا بوی نا مطبوع غذای سوخته > دود > آتش سوزی > از بین رفتن خونه و مرگ افراد
پس برای هر حادثه ی ناگواری متوجه هشدارهای زردش باشید .
در نهایت هم از ما فهرستی در مورد سوالهای مدنظرش خواسته که منم چندین تا اینجا مینویسم ولی همشو روی کاغذم نوشتم :
1. روابط عمومی فوق العاده ای ندارم 
2. خواب درست حسابی ندارم 
3. سرمایه چند میلیون دلاری ندارم 
4. از اینکه در کشور آسیایی هستم احساس خوبی ندارم 
5. من صاحب کمپانی برزگی نیستم 
...

۱۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۸ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

Fundamentals of success

سلام 

امیدوارم تا همین الان ، لحظات نابی رو سپری کرده باشید .

خب ، در این پست میخوایم با همدیگه یه کار آس انجام بدیم و در مدت 65 روز ، یه کتاب 650 صفحه ای رو مطالعه کنیم .

بزا بیشتر توضیح بدم :

موضوع ازین قراره که یه کتاب مبانی موفقیت اثر جک کلنفید رو انتخاب کردم که در مورد همه زمینه های موفقیت راهکار و اصول پیشنهاد کرده . این کتاب حاوی 64 اصل که طبقه بندی شده از 6 بخش جدا قرار گرفته است. قرار ما اینه که  هر روز ( شب )  یک اصل رو مطالعه کنیم. منم هر اصلی که مطالعه کردم ، خلاصه ای از اون اصول و برداشت من و حتی روش ها بکارگیری از اون اصل رو اینجا مینویسم .

خب اگه بخوایم یه برنامه ریزی کنیم ، بدون چشمداشت تعطیلات ، از امروز ( 6 july ) به مدت 64 روز یعنی تا (6 septamber ) به پایان میرسه .

یه پیشنهاد : شما میتونید ، همین الان خودتون رو روی کاغذ بیارید ( مثلا چه شکلی هستید ؟ چقدر درکار موفق هستید ؟ چقدر درآمد دارید ؟ چقدر اعتماد بنفس دارید ؟ چقدر از زندگی لذت میبرید ؟ ...) و پس از بکار گیری این اصول و تکنیک ها ، تغییر شگفت انگیزی رو به ارمغان بیارید .

اگه دوست داشتید میتونید ، دوستانتون رو هم با خودتون همراه کنید یا حتی این مطالب رو واسشون ارسال کنید . ( از نظر من و جک هیچ مشکلی نداره :)) 

خیله خب پس همه آماده باش ، پیش به سوی موفقیت ...

اندکی لبخند ، زندگی را شیرین تر میکند ، لبخند بزنید :)


۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin