Lets go to usa

ماجرای پسری بشدت دنبال اپلای برای امریکاست

Got it

سلام دوستم 


امیدوارم عالی باشی 

چقدر زیاد طول کشید تا دوباره همو ببینیم ، مگه نه ؟

در کش و قوس های زندگیم ، بالا و پایین های متفاوتی رو در این مدت تجربه کردم 

فرصت هایی که کنار هم اومدن و رفتن و بازم خواهند اومد و خواهند رفت !

از تولد این بلاگ هم چند روزی میگذره ، متاسفانه بی وفایی من به این بلاگ خودم رو هم خیلی ناراحت کرده 

بعضی وقتا مطالب گذشته رو که میخونم ، خندم میگیره که چه کسی بودم و یا با چه طرز فکری این چیزا رو نوشتم 

هر روز ذهنم در حال آپدیت شدنه ، بالا پایین چپ راست . 

تصمیمم رو گرفتم تا میلیادر بشم . در پادکست هایی  از برایان تریسی میگفت چند ساله آینده آمریکا شاهد 10 میلیون ثروتمند خودساخته است که همین الان در فقر و فلاکت زندگی میکنند . 

واسم جالب بود یعنی هر لحظه یکی میره بالا و ستاره آسمون میشه و میدرخشه 

این حرفام هم با هدفم ( سفر به آمریکا ) منافاتی داره . خوشبختانه روابط کشورمون با بقیه دنیا داره مساعد میشه و میتونم هرجای دنیا که بخوام برم . 

چیزی که دوست دارم به وجود بیارم ، یک تجارت بین المللی هست . فراسوی هر تجارت داخلی ، که در تمامی پایتخت ها دارای شعبه باشم 

از این رو هم خیلی خوشحالم چون با تجارتی آشنا شدم که واقعا مطابق معیار های علاقمندی بنده هست . 

تجارتی که در ایران بسیار نو پا هست و دارای رشد بسیار بالایی در سال های اولیه خودش شده است .

Network marketing

اینکه شما باهاش آشنا هستید یا نه رو نمیدونم ولی من از وقتی به معنایی واقعی درکش کردم ، دقیقا همون چیزی بود که میخواستم .

ثروت نامحدود / آزادی زمان / آزادی انتخاب همکار و کلی چیزای دیگه که در پست های بعدی بهش اشاره میکنم .

درسام هم خیلی سنگین شده و ناچارا بارش رو به دوش میکشم تا زمانی که علاقمندی قطعی بهش داشته باشم همراهم میاد.


از اینکه وارد دنیا نتورک شدم خیلی خوشحالم . 
مثه همیشه واکنش های متفاوتی رو هم بقیه دیدم ولی انتخاب ماله منه :) بزار بقیه هرچی میخوان بگن 

در پست های بعدی در مورد نتورک و کلا زندگی نتورکیم بیشتر توضیح میدم . 


شاد باشی عزیزم 

۲۷ دی ۹۴ ، ۰۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

استارت آپ ویکند (قسمت دوم)

پنج شنبه ، صبح روز دوم آغاز شد . ساعت هشت صب تیم ها حضور داشتن و برای صرف صبحونه در آلاچیق خودشون جمع شده بودند. 
جو بین بچه ها خیلی خوب و مفرح بود ، همگی آماده یه رقابت گروهی سرسخت بودند 
بعد از صرف صبحونه مارو به سمت کارگاهی راهی کردند که برای هر تیمی میز بزرگی با تعداد صندلی مشخصی با امکاناتی مانند :  بوم کسب و کار ، استیکر ، مارکر ، کابل های برق و یوزر و پسورد wi-fi قرار داده بودند . 
بوم کسب و کار چیه : 

نمونه بالا یه طرح کامل از بوم کسب و کار میباشد اما اینکه دقیقا چیه تصویر زیر رو ملاحظه کنید :

تا پایان زمان تعیین شده باید این بوم همراه با استیکرهایش تکمیل میشد . 
خب تیم ما هم از همون اول پر قدرت کار رو شروع کرد و با گفت و گو هرکسی تخصص خاص خودشو بیان کرد و برای گروه شروع به فعالیت کرد . 
از نکات جالبی که استارت آپ داشت این بود که هر از گاهی یکی از گروه ها همگی بلند شده و برا خودشون دست و جیغ و هورا میکشیدن و انرژی منتقل میکردن  
یا ما بین برنامه ها و توضیحات منتور ها ( مربی ها ) موزیک ها شادی پخش میکرند تا انرژی بیشتری واسه ادامه کار داشته باشیم . 
این حرکت خیلی واسم لذت بخش بود و تصور کردم ای کاش همچین حرکتی در دانشگاه ها هم اتقاق می افتاد تا سکوت سرد ما بین استاد و دانشجو به فضای گرم و صمیمی تبدیل بشه . 
خلاصه کلا روز دوم هم خیلی خوب گذشت . ما بین تایم ها با گروه های دیگه حرف میزدیم و از هم کمک میگرفتیم و کلا اتمسفر خیلی صمیمی وجود داشت . 
من روز دوم بقدری اشتیاق فعالیت داشتم که اصلا فراموش کردم شام بخورم :))

راستی اینو هم باید در قسمت قبلی میزاشتم ولی الان یادم اومد : 

پایان قسمت دوم 

۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
َAdmin

استارت آپ ویکند (قسمت اول)

سلام  عزیزم  

امیدوارم روز خوبی رو تجربه کرده باشی 

در این پست میخوام تجربه اولین شرکتم در استارت آپ ویکند رو واستون پیاده کنم 

استارت آپ چیه ؟ 

استارت آپ یه رویداد آموزشی-تجربی هست که در سراسر دنیا در سه روز متوالی ( چهارشنبه عصر تا شب جمعه ) به مدت 54 ساعت برگزار میشه.

استارت آپ شامل موضوعات متنوعی هست . مثلا در استارت آپی که من شرکت کرده بودم چند آیتم مثه کسب و کار ، طراحی ، فنی رو پوشش میداد . 

هدف استارت آپ چیه ؟ 

احیای ایده های منوتو

در استارت آپ چیکار باس انجام بدیم ؟ 

ایده بدید 


خب اینا سوالاتی بود که فک کنم ذهن شما رو از یه چالشی خارج کرده حالا در ادامه مفصل با لحن ملموسانه خودم توضیح میدم . 

شما برای ثبت نام در استارت آپ باید وارد سایت مرجع که در شهر مورد نظرتون استارت آپ برگراز میشه ، ثبت نام کنید . 

در سرتاسر دنیا بلیط ثبت نام چیزی حدود 100 دلاره ولی تو ایران با سرویس دهی های متفاوت ، قیمت هم متغیره 


عصر روز چهار شنبه : 

راستشو بخواین من خودم به دعوت از دوستم در این استارت آپ شرکت کرده بودم و واسه همین برای حمایت ازون اومدم پیشش
با دوستم هماهنگ کردیم و بعد از گرفتن آیدی کارت و لوازم جانبی وارد سالن همایش شدیم .
چیزی حدود 120 نفر حضور داشتند . اغلبشون هم  سن بین 20-27 سال رو داشتن 
با دوستم رفتیم و یه جایی نشستیم و منتظر شروع مراسم شدیم 
خب بعد از مراسم های همیشگی مثه موزیک جمهوری اسلامی و تلاوت قرآن و سخنان گرانبهای مسئولین ، مجری واسمون تصویر شهر های مختلف دنیا رو مثه توکیو ، لندن و .. نشون داد و گفت همین الان دقیقا در این شهر ها هم داره استارت آپ ویکند برگزار میشه 
بعد از این مراسم ها ، دکتر  فرخ دیبا از پشت سر همه ی ما مارو صدا زد و ناچارا همه برگشتیم تا اونو پیدا کنیم . کاراکتر جذابی بود و شخصا بهش علاقه خاصی داشتم 
حرفای خیلی جالبی میزد که الان نمیخوام وارد اونا بشیم
بعد از سخنرانی ایشون ، واسه اینکه همه بفهمن استارت آپ چیه یه گیم بازی کردیم و همه ما رو به صورت رندوم تقسیم به گروه های 10 نفری کردند
بعد از بین ما یکی رو لیدر انتخاب کردیم و فرستادیم بالای سِن
اونجا هر یکی از گروه ها ، باید یه صفت و اسم انتخاب میکرند . مثلا عقاب ، سیب زمینی ، منقار :| و صفت های معمولی مثه : خوشگل ، دیوونه و..
حالا دوباره رندوم هر یکی از لیدر ها شانسی یک دونه اسم و یه دونه صفت رو انتخاب کرد . 
مثلا واسه ما اسم و صفتمون عقاب تیز انتخاب شد . 
حالا گروه ها موظف بودن در 10 دقیقه در مورد این اسم و صفت یه ایده جدیدی رو با همکاری هم بسازن 
با اینکار یخ بچه ها باز شد و یکم جو صمیمی تر شد . 
این گیم هم فقط برای آشنایی کسایی که با استارت آپ آشنا نبودن برگزار شد و بعدش یه پذیرایی و بعدش 

نوبت رسید به ارائه ایده ها : 
هرکسی که میخواست ایده بده باید همه حرفاشو در باره ایدش فقط در 60 ثانیه به اطلاع حضار برسونه و برگه هایی هم داشتیم که میتونستیم به سه نفر از ایده های منتخب رای بدیم . 
تازه ازین 60 ثانیه هم 5 ثانیه آخر رو همه باید باهم میگفتن : 5 4 3 2 1 ..
خلاصه استارت آپ ما با 64 ایده رکورد ایده ها رو تو کشور زد :))) و ما حدود 2 ساعت فقط ایده شنیدیم
البته اینو هم بهت بگم که کسایی هم که ایده نداشتن هیچ مشکلی نبود و میتونستم جز تیم های تشکیل شونده باشن ( بیشتر توضیح میدم در آینده ) 
از بین این 64 ایده ، 10 ایده انتخاب میشدن واسه رفتن برای تشکیل تیم ها و بقیه ایده ها حذف میشدن . و کسانی که ایدشون حذف شده یا اصن ایده نداشتن ، میرفتن و جز تیم های دیگه میشدن 
خوشبختانه ایده ما از بین 64 ایده ، ایده 5ام رو آوورد و با همکاری دوستان تیم خودمون رو بستیم . ساعت 12 شب شده بود و امروز به پایان رسیده بود . بعد از صرف شام و برگشتیم خونمون تا صب روز بعد ( پنجشنبه) کارمون رو شروع کنیم 

پایان قسمت اول 



۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
َAdmin

مبانی موفقیت - اصل دوم - مشخص کنید چرا اینجا هستید

برگی دیگر از کتاب بی نظیر مبانی موفقیت اثر به یاد ماندنی " جک کلنفید "


اصل دوم

مشخص کنید چرا اینجا هستید


یاد بگیرید با سکوت درونی خود تماس برقرار کنید و بدونید که هرچیزی تو زندگی معنا و هدف خاصی داره

الیزابت کوبلر راس(روان پزشک برجسته)

مهمترین کاری که افراد موفق انجام میدهند ، تعیین و شناخت و گرامیداشت هدف است . اونا زمانی رو برای پیدا کردنش صرف میکنند و سپس با هیجان دنبالش میکنند .

هدف اصلی زندگی من " زندگی درست " است . میدانیم در زندگی بدون هدف ، به راحتی میتوان از مسیر اصلی منحرف شد ولی هنگامی که هدفمند بودید ، بنظر میرسد هر چیزی در زندگی جایی دارد . هدف داشتن  یعنی کاری را که عاشق آن هستید انجام دهید . وقتی واقعا هدف داشته باشید  ، مردم ، منابع و فرصت های مورد نیاز به طور کاملا طبیعی جذب شما میشوند .


نمونه ای از اظهارات در مورد اهداف زندگی 

هدف زندگی من این است که به مردم الهام ببخشم و آنها را تقویت کنم تا در راستای عالی ترین عشق و شادی و بالاترین رویاهای خود زندگی کنند . جک کلنفید 

از طریق تجارب ، هوشیاری بشریت را افزایش دهیم . د.کوردوا

مردم را آموزش دهیم تا بر اساس بالاترین جرعت ، هدف و شادی متکی بر خودشان در مقابل ترس و نیازی و اجبار  زندگی کنند . هارواکر

از طریق شاد بودن ، عاشق بودن ، قدرتمند بودن و پر احساس بودن به خدا خدمت کنیم . آنتونی رابینز

ابتدا در مورد هدف اصلی زندگیتان تصمیم بگیرید و بعد همه فعالیت های خود را حول آن سازماندهی کنید . برایان تریسی 

در حقیقت هر کاری که میکنید باید تعبیری از هدف اصلی شما باشد و اگر فعالیتی با آن فرمول تطابق نداشت ، آن را برای مدتی کنار بگذارید

توجه کنیم که همه ی اینها با کامل کردن هدف زندگی خود ، به میلیونر هایی خود ساخته تبدیل شده اند .


دلیل انجام هر کاری که میکنید چیست ؟

اگر هدف نداشته باشید ، برنامه های شما در زندگی کامل نمیشود . نمیخواهید فقط به صرف اینکه نردبانی را به دیواری تکیه داده اید ، از آن بالا بروید. بگذارید داستانی را برایتان تعریف کنم 

زمانی که جولی بچه بود خیلی به حیوانات علاقمند بود . برای همین طی دوران رشد او ، همه به او میگفتند  " تو باید دامپزشک شوی جولی " 

پس زمانی که وارد دانشگاه شد او رشته دام پزشکی را انتخاب کرد و مجبور به مهاجرت به منچستر انگلستان شد . چهار سال بعد ، هنگامی که پشت میز نشسته بود با خود اندیشید و از خود پرسید " کدام کار است که به قدری عاشق آن هستم که حاضرم برایش مجانی کاری انجام دهم ؟ قطعا دامپزشکی نیست " و بعد تمام کارهایی که در عمر 26 ساله اش انجام داده بود را روی کاغذ آورد و اندیشید که کدام یک بیشتر از همه اونا شاد میکند که ناگهان به ذهنش خطور کرد به رهبری کنفرانس های داوطلبانه علاقه شدیدی دارد  . با این حال گفت " چطور توانستم اینقدر بی توجه باشم ؟ الان سال چهارم هستم و الان فهمیدم که مسیر اشتباهی آمده ام .

جولی با این نگرش شناور بقیه سالها را در دوره های رهبری کنفرانس شرکت کرد و با تلاش هایش دختر شایسته ی ویرجینیا آمریکا شد .

اما شما 

خبر خوب این است که شما لازم نیست مانند جولی چهار سال از عمرتان را صرف کاری کنید که فقط از زبان دیگران مورد پذیرش است . همین اکنون هدف اصلی خود را تعیین کنید .


شادی شما سیستم هدایت درونی شماست .

هر آنچه که بیشترین شادی را به شما هدیه میکند باید در راستای هدف شما قرار گیرد . همین الان کاغذ و قلم را بردارید و فهرستی از مواقعی که بیشترین شادی و سرزندگی را حس کرده اید تهیه کنید .

" تا جوان هستید مشخص کنید از انجام چه کاری بیشترین لذت را میبرید و دوست دارید . سپس زندگی و  چگونگی امرار معاش را از آن کار برنامه ریزی کنید " پپ ویلیام سخنران حرفه ای 

حال یک تمرین ساده برای مشخص کردن هدف ، به شما آموزش میدهم 

1. دو تا از ویژگی های منحصر به فرد خود را نام ببرید . مانند خوشبینی ، خلاقیت 

2. وقتی با دیگران در ارتباط هستید دوست دارید کدام ویژگی ها را از جانب انها دریافت کنید ؟ دو نمونه را نام ببرید مانند حمایت کردن 

3. همین الان فرض کنید دنیا کامل بود . این دنیا شبیه چیست ؟ هرکس چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکند ؟ احساس او چیست ؟ این وضعیت را توصیف کنید .

4. حال پاسخ های سه سوال قبلی را به صورت یک پاراگراف باهم ترکیب کنید و به حالت یک جمله در آورید .


روی هدف خود پایدار بمانید .

وقتی هدف خود را از زندگی کردن مشخص کردید آن را مکتوب کنید و هر روز بخوانید مخصوصا صبح ها . حتی اگر طبع هنری دارید میتوانید تصاویری از آنرا در نقاطی که بیشترین بازدید شما را دارد ، نصب کنید . اینکار باعث میشود بیشتر روی هدف خود متمرکز شوید.

پایان فصل دوم 



تجزیه و تحلیل من :

بنظرم این اصل پایه ی اصلی رسیدن به موفقیت رو بهمون نشون داد . مهمترین گام برای رسیدن به موفقیت قرار دادن یه هدف عالی در راس و تلاش برای رسیدن به اونه . 

شادی و نشاط و سرخوشی از کاری که انجام میدیم نشون میده راسته کار ما چیه . مثلا واسه خود من ، ورزش کردن خیلی بهم احساس خوبی میده و روحیه منو پرنشاط میکنه 

فهرستی که جک گفت رو حتما بنویسید . من خودم توی کتاب نوشته بودم . شما هم طی یه هفته فک کنید واقعا کدوم فعالیت هایی که تا به اینجا تجربه کردید شما رو خوشجال و شاد کرده . بعد از روی اون لیست بهترینش رو انتخاب کنید و همون که گفته شد ، همه ی فعالیت هاتون رو حول اون بچینید . اینجوری هم یه هدف عالی دارید و هم از تلاش کردن برای اون لذت میبرید . 

راستشو بخوای منم هنوز عالی ترین هدفم رو پیدا نکردم . اما تلاش میکنم پیداش کنم 

شاد و پیروز باشید دوستان 

۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

خودمونی 4

سلام دوستم 
من الان که آرشیو بلاگ رو نگاه کردم دیدم تابستون چقدر زود گذشته 
تا همین الان که 20 ام شهریوره ، من توی تایستون خیلیییییییییییی کم مطلب نوشتم 
حالا حجم این همه احساسات نهفته در من رو ، چگونه هضم کنم ! 
در خودمونی قبلی گفتم که به زودی چند مطلب در مورد چیزای مختلف میزارم ، اکثرشون هم الان آماده هستن و فقط منتشرشون نکردم 
خب شاید بزاریم پای اتفاقاتی که واسم تو این مدت افتاد و گذشت ...

اگه بخوام بگم از  summer 2015 چه منافعی بدست آووردن ، میتونم به پاس کردن 6 واحد درسی ، تناسب اندام و آمادگی کامل جسمانی ، شرکت در کلاس های پنل انگلیسی و درآمد ناچیزی از بورس سهام خارجی 
مسلما من چیزی که میخواستم این نبود . یادمه کلی اشتیاق داشتم واسش ولی خب ، مثکه باید خیلی روی خودم کار کنم 

چیزی به شروع ترم جدیدم نمونده ، کمتر از 30 ساعت دیگه اولین کلاس از ترم سوم من آغاز میشه 
مثل همیشه با کلی امیدواری و شوق و ذوق میریم که نامبر وان کلاس باشم
که معمولا وسطای راه ( آبان به بعد ) پدرمون درمیاد و میفهمم ای داد بیداد چقدر مباحث سخته -_- 
دیگه آخرای ترم که میشه ( اوایل دی ) فقط دنبال نمره جمع کردن واسه پاس شدن ..
میبینی تورو خدا ؟ واقعا این چرخه ی یه دانشجویی هست که میخواد باهاش اپلای هم بشه :| 
بیشتر باید روی خودم مطالعه کنم ، این همه انحراف از مسیر اصلی ، فقط منو از رسیدن به هدفم منصرف میکنه 
بااینکه هنوز برنامه خاصی واسه ترم بعد نریختم ولی
دلم میخواد این ترم ، شگفتی ساز بشم ، اصن خارق العاده بشم . یعنی باورنکردنی بشم 

چطور یه دانشجو میتونه ، همه واحدهای درسیشو با نمره کامل پاس کنه ؟ 
چطور یه دانشجو میتونه در حین مطالعه درسهای پیش رو ، چند اختراع علمی داشته باشه ؟ 
چطور یه دانشجو میتونه اونقدری مطالعه بالایی داشته باشه که استاد بهش پیشنهاد مشارکت در مقاله رو بده ؟
چطور ؟؟؟؟؟؟؟
روش فک میکنم ...

شاد باشی عزیزم
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۵۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

خودمونی 3

سلاممممممممممممممم

نمیدونی چقد دلم واسه نوشتن برای بلاگم تنگ شده بود. امیدوارم حالت عالی باشه 

اگه یه نگاه به پست قبلیم بندازی متوجه میشی ، چقد زود زمان تغییر میکنه . پست قبلی من دقیقا واسه یک ماه گذشته هست. اینقد دوست داشتم تو این مدت یه سر بیام اینجا و احساساتم  رو خالی کنم اما نشد . 

میتونم بگم اصلی ترین عاملی که باعث این جدایی شد ، ترم تابستون بود . واقعا سخت و نفس گیر داره میگذره . البته هنوز دو هفته به پایان ترم مونده . پاس کردن 6 واحد اختصاصی در 48 جلسه در اوج گرمای تابستون خیلی لذت بخش نیست ! 

بگذریم ...

تو این مدت هم اتفاقات خیلی جالب و بسیار مهمی واسم پیش اومد . 

یه اعتراف : من به عنوان یه نویسنده ، این حق رو به خودم نمیدم که احساسات ناگوار و بدم رو واست منتشر کنم . پس اگه میبینید خیلی شاد و پرانرژی از  اهدافم و شرایطم صحبت میکنم ، فقط به خاطر هدیه دادن یه پالس حس مثبت به توئه  . وگرنه دنیای من هم جهنمیه که فقط من با لنز خوش بینی بهش نگاه میکنم .

الان خیلی صحبتم نمیاد . فقط میخوام یه پیشگویی از آینده واست داشته باشم .

به زودی : 

مقاله ای از شکست ناپذیر افسانه ای که در حال تهیه است رو منتشر میکنم

اصل های جدید کتاب مبانی موفقیت جک کلنفید رو تهیه میکنم

مقاله ای تخصصی در زمینه خروج از کشور در مقطع لیسانس در نوشتم ، منتشر میکنم

اگه زمان یاری کنه چند کتاب توپ برای بهبود مهارت زبان معرفی میکنم

خودمونی های جدیدی رو ارسال میکنم :)

همینا...

شاد باشی مهربون 

۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

مبانی موفقیت-اصل اول -مسئولیت 100% زندگی خود را به عهده بگیرید

بخش اول 

اصل اول

مسئولیت 100درصدی زندگی خود را به عهده بگیرید

شما باید مسئولیت خودرا به عهده بگیرید. شما نمیتوانید شرایط ، فصول ، جهت وزش باد را تغییر دهید اما میتوانید خود را تغییر دهید.

جیم روم(فیلسوف آمریکایی)

شما اگر میخواهید اگر میخواهید موفق باشید باید مسئولیت 100%  هر مسئله ای که در زندگیتان با آن رو به رو میشوید را به عهده بگیرید.البته این کار ساده ای نیست . چون ما عادت کرده ایم علت وقایع ناخوشانیدی که در زندگی ما رخ میدهد را به چیزی خارج از خودمان نسبت دهیم . ما ، همه دوستنمان ، خانواده ، رئیس ، همسر ، آب و هوا ، اقتصاد کشور ، مردم اطراف ، بدبختی و ...  برچسب مقصر بودن میزنیم و مقصر میدانیم در حالی که نمیخواهیم ببنیم مشکل اصلی خودمان هستیم . بزارید واستون یه داستان بگم :

یه شب مردی در حال قدم زدن در خیابان بود که ناگهان مردی که زیر تیر چراغ بود توجهش را جلب کرد . وقتی نزدیکتر شد فهمید که آن مرد در جست و جوی چیزی در زیر چراغ برق هست . از او پرسید دنبال چه هستی ؟ مرد گفت : کلیدم گم شده است . مرد رهگذر به او پیشنهاد کمک داد و با هم ساعت های طولانی به جست و جو کلید پرداختند . درنهایت پیداش نکردن . مرد رهگذر از او پرسید : ما که همه جارو گشتیم ، مطمئنی همینجا گمش کردی ؟ و آن مرد جواب داد : نه ، من آن را در خانه ام گم کرده ام اما اینجا (زیر چراغ برق ) نور بیشتری وجود داره .

وقت آن رسیده که جست و جوی بیرون از خودمان را برای یافتن علت اینکه چرا اهدافی که میخواستید اما بدست نیاوردید را متوقف کنید.چون این شما هستید که کیفیت زندگی خود را رقم میزنید و خلق میکنید.

مسئولیت 100% برای همه چیز

پذیرفتن مسئولیت 100% یعنی اطلاع داشته باشی هر اتفاقی که برایت میفتد ، خودت خالق آن هستی ، علت همه تجاربت خودت هستی .اگه میخواهی موفق شوی باید شکایت از دیگران و مقصر دانستن آنها را کنار بگذاری . این مقدمه ی خلق زندگی موفقیت آمیز است.

باید همه عذرها و بهانه هایتان را کنار بگذارید

99% همه شکست ها از کسانی ناشی میشود که عادت دارند ، عذر و بهانه بیاورند.

جرج واشنگتن

اگر میخواهید زندگی رویایی خود را خلق کنید ، پس باید مسئولیت 100% زندگی خودرا به عهده بگیرید. یعنی تمام بهانه ها و داستانها و دلایلی که تا الان نمیتوانستید به اهداف خود برسید و شرایط بیرونی که همیشه متهم ردیف اول شما بودند را همیشه کنار بگذارید. گذشته ، گذشته است . چیزی که مهم است همین الان است . الان را باید درست انتخاب کنید.و بدانید که شما مسئول 100% هر آنچه رخ داده و نداده است بوده اید.

هنگامی که شرایط انطوری که شما تصور نمیکردید پیش رفت ، با خود بیندیشید که " چرا اینطور شد ؟ " " من دنبال چه چیزی بودم ؟ " " نوع تفکر من نسبت این موضوع چگونه بود ؟ " " چه کاری باید انجام میدادم که نتیجه بهتری میگرفتم ؟ " 

آقای استون (مولتی میلیونر معروف) فرمول جالبی خلق کرده است و میگوید : "رویداد + واکنش = نتیجه "
شما هر نتیجه ای که در زندگی خود اعم از فقر ، بیچارگی ، احساس نشاط ، خوشبتی و ... که بدست آورده اید همه حاصل این است که چگونه در برابر رویداد قبلی زندگی خود واکنش نشان داده اید .  شما در قبال نتایج خود 2راه را پیش میگیرید : 

1. تمامی رویداد ها ( حوادث ) که نتایج دلخواه شما را رقم نزده است را مقصر بدانید : مانند تغییر آب و هوا ، نیروی جاذبه زمین ، بد اخلاقی همسر خود ، عدم حمایت خانواده ، سیاست های دولت ، جنسیت خود ، نظام آموزشی و ... . این شرایط بیرونی نیست که شما را متوقف میسازد ، بلکه مانع اصلی خودتان هستید . شما هستید که ترمز موفق را محکم گرفته اید و باهر بار شکایت آن را بیشتر میفشارید . افکار محدود کننده ای که فقط شما را از رسیدن به هدف باز میدارد . که درنهایت تازه از خود میپرسید چرا زندگی من موفقیت آمیز نیست ؟ 
این کاری است که اکثریت مردم انجام میدهند ، هرچیزی که مطابق میلشان نباشد چرا متهم میکنند و تمامی تقصیر هارا بر دوش عوامل بیرونی می اندازند و برای هرمشکلی بهانه ای می آورند .

2.میتوانید واکنش خود را نسبت به شرایط تفییر دهید تا نتایج دلخواه را کسب کنید : افکار خود را تغییر دهید . باورهای خود را تغییر دهید . تصاویر ذهنی نادرستی که برای خود در ذهن کشیده اید را پاک کنید. تا درنهایت عملکرد شما در مواجه با شرایط نیز تغییر کند . اما متاسفانه ما عادت کرده ایم به این رفتارها . برای هر عادتی ، شرطی شده ایم که توانایی تغییر آن را برایمان ناممکن ساخته است . این رویکرد نیاز به تمرین دارد . از همین حالا شروع کنید .

اگر نتایج دلخواهتان نیست ، واکنش های خود را تغییر دهید 

با ذکر یک مثال شما را با چگونگی عملکرد آشنا میکنم : 
درسال 1994 ، نورتریچ زلزله سهمگینی را تجربه کرد . طوری که تمامی راه های شهر مسدود شده بودند . در همین حال خبرنگار CNN برای تهیه گزارش به جمع مردمی که در ترافیک مانده بودند رفت . از راننده ماشین اول  اوضاع و احوالش را پرسید که آن مرد با خشونت و فریاد  گفت :" من از کالیفرنیا متنفرم ، اول آتش سوزی بعد سیل و حالا هم زلزله ، چه وعضشه آخه ؟ هر روز دارم به خاطر همینا دیر به سرکار میرسم و در آستانه اخراج قرار دارم . اه لعنتی "سپس گزارشکر به سوی ماشین دومی رفت و از او حالش را پرسید ، آن مرد درحالی که موسیقی ملایمی را گوش میداد درحال ریختن قهوه برای خود بود گفت : من حالم عالی است . و زلزله مشکلی برایم بوجود نیاورده است. صبح ها همواره زودتر برای کارم اماده میشوم حتی با خودم کیک خامه و قهوه هم آورده ام . پس مشکلی ندارم .

دوستان من ، اگر زلزله یا ترافیک ، پارامتر های متغیر تصمیم گیرنده بودند همه باید همواره عصبانی میشدند اما اینگونه نبود . مسئله نگرش و رفتار است که تجربه های کاملا متفاوتی برای ما خلق میکند.

هر آنچه امروز تجربه اش میکنید،حاصل انتخاب شما در گذشته است.

شما فقط بر سه چیز قابلیت کنترل دارید : نخست افکاری که در ذهنتان خطور میکند ، دوم تصوراتی که تجسم میکنید، سوم اعمالی که بدان اقدام میکنید. چگونگی به کار گیری از این سه مورد ، تمام تجارب شما را تعیین میکند . افکار منفی را به مثبت تبدیل کنید . دوستان نا امید خود را با دوست امیدوار جایگزین کنید . عادت های خود را تغییر دهید ، نوع تفکر خود را نسبت به رویداد ها تغییر دهید . نحوه صبحت کردنتان را تغییر دهید.

اگر به کاری که همیشه میکردید ادامه دهید ، همان چیزی را بدست میاوردید که همیشه بدست می آوردید.

روزی که واکنش خود را نسبت به شرایط تغییر دهید ، روزی است که زندگی شما شروع به بهتر شدن میکند .اگر چیز متفاوتی میخواهید ، باید کار متفاوتی انجام دهید ، گامی متفاوت تر بردارید .

باید از مقصر شمردن دیگران دست بردارید 

با مقصر شمردن دیگران جز از دست دادن زمان چیزی بدست نخواهید آورد. مهم نیست که دیگران را چقدر مقصر میدانید یا چه میزان سرزنش میکنید . اینها هیچکدام برای شما تغییر ایجاد نخواهند کرد . (وین دایر)

تا زمانی که شخص دیگری را مسئول و مقصر عدم موفقیت خود میدانید ، هرگز موفق نخواهید بود . اگر قرار است برنده زندگی باشید باید از حقیقت آگاهی کاملی داشته باشید . اینکه شما هستید که اقدام میکنید و شما هستید که افکار و احساسات را بوجود میاورید. 

کسی که غذای مضر میخورد شما هستید .
کسی که برای شوخی ، فحش و حرفهای ناسزا میگوید ، شما هستید. 
کسی که برای رسیدن به موفقیت تلاش نمیکند ، شما هستید .
کسی که پولش را برای اشیای بی ارزش از دست میدهد ، شما هستید .
کسی که از سلامتی خودش مراقبت نمیکند ، شما هستید.

باید از گله و شکایت دست بردارید

کسی که در مورد حالت بالا و پایین پریدن توپ هم گله و شکایت میکند ، احتمالا خودش آن را پرتاب کرده است.(لو هولتز)

بیایید نگاه واقعی در مورد گله و شکایت بیندازیم : وقتی در مورد کسی یا چیزی شکایت میکنیم باید بر این باور باشیم که چیز بهتری وجود دارد. چون مردم فقط در مورد مسائلی که میتوانند کاری در مورد آن انجام دهند گله و شکایت میکنند. ما در مورد مسائلی که هیچ قدرتی روی آنها نداریم شکایت نمیکنیم . مثلا چرا کسی از نیروی جاذبه شکایت نمیکند ؟ چون اگر نبود ، دیگر هواپیما سقوط نمیکرد !! 
چون ما میدانیم که با گله و شکایت جاذبه تغییر نمیکند بنابراین شکایتی از آن نداریم . درحقیقت چون صرفا ست ما از آن به نفع خود استفاده میکنیم !مثلا برای پرش از سکوی استخر و شیرجه زدن .
شرایطی که شما از آن شکایت دارید به طور طبیعی موقعیت هایی هستند که می توانید آن ها را تغییر دهید اما هنوز تصمیم نگرفته اید اینکار را انجام دهید.
شما میتوانید شغل بهتری اختیار کنید.
دوستان شاداب تر و پرنشاط تری داشته باشید 
غذای سالمی تری طبخ کنید.
به دیگران کمک کنید
احساس خوبی و شادمانی را با خانواده خود به اشتراک بزارید .
زیباتر و مهربان تر صحبت کنید . 
عشق بورزید .

اما چرا این کارهارو نمیکنید ؟ چون انجام دادن اینها به خطرکردن نیاز دارد. شما خطر مسخره شدن ، تنها ماندن ، بیکار شدن ، مورد قضاوت قرار گرفتن را به تن میخرید. دوستان من ، اگر میخواهید از جایی که هستید به جایی که مورد علاقه شما برسید ، باید این خطر ها را تجربه کنید. و تصمیم بگیرید دست از شکایت بردارید و وقت خود را صرف زندگی واقعی خودمان کنید.

معمولا از دست شخصی شکایت میکنید که هیچ مسئولیتی ندارد.
از سرکار به خانه برگشته اید و مدام سر همسر خود غر میزنید درحالی که موضوع مورد تنش شما ارتباطی با او ندارد یا امتحان خود را با نمره بسیار پایین پشت سر گذاشته اید و مدام به استاد و نظام آموزشی توهین میکنید. اما چرا ؟ چون این کار راحت تر است و خطر کمتری دارد. جرئت میخواهد که شما با رئیستان در مورد تنش های کاری خود صحبت کنید . چون تنها کسی که میتواند شما را از تنش های کاری جدا سازد ، رئیس شماست نه همسرتان .
یاد بگیرید به جای شکایت ، از دیگران کمک برای بهبود شرایطتان اقدام کنید. این کاری است که افراد موفق انجام میدهند.
اگر در موقعیتی قرار گرفتید که خوشآیند شما نیست ، سعی در بهبود آن داشته باشید یا آنرا ترک کنید. به خاطر داشته باشید دنیا به شما چیزی بدهکار نیست. خودتان باید آن را خلق کنید.
هر اتفاقی که برایتان می افتد یا خودتان خالق آن هستید یا خودتان اجازه میدهید که آن اتفاق بیفتد.
برای قوی تر شدن باید موقعیتی که خودتان خلق کرده اید را بپذرید و اجازه دهید هر اتفاقی بیفتد .
وقتی بچه هایتان همه جا را بهم میریزند و شما هیچ عکس العملی انجام نمیدهید نتیجه اش این است که خانه شما فرقی با جنگل های آمازون ندارد.
وقتی برای اولین بار از همسرتان کتک خوردید اما او را ترک نکردید نتیجه اش این است که هنوزم کتک میخورید.
وقتی برای اولین درسی را پاس نکردید و دنبال دلایل و رفع و رجوع علل درس نخواندن نبودید ، نتیجه اش این است که بازم هم درس را خواهید افتاد.
بدانید که در اینجا شما قربانی نیستید . چون شما هیچ دخالتی نکرده اید . اجازه دادید که اتفاقات بیفتد .
هشدارهای زرد
این هشدارها همیشه از قبل به شما اخطار میدهند که رویدادی بر خلاف انتظار شما درحال بوقوع پیوستن است. که اغلب به شکل خبرچینی ، انتقادی از سوی دیگران ، نیروی درونی و احساس و شهود به شما میرسد . و به شما فرصت میدهد که از به وقوع پیوستن آن رویداد ناخواسته جلوگیری کنید. مثلا : 
بر سر منشی خود داد میزنید.
در تصادف لب به توهین باز میکنید.
ترسی در وجود شما ، احساس میشود .
دوستانتان به شما انتقاد میکنند .
 خوابی شمارا پریشان کرده است. 
احساس خوبی ندارید. 
اغلب افراد این هشدارها را جدی نمیگیرند چون خود را ملزم ب انجام کاری که برایشان راحت نیست نمیکنند. دقیقا کاری را میکنند که راحترین و آسان ترین راه ممکن است یعنی  تظاهر به ندیدن و ندانستن . که با اینکار احساس آرامش خاطر بیشتری میکنند درحالی که از طوفان بعدی بی خطر اند.
زندگی خیلی راحت تر میشود 
وقتی به هشدارهای زرد توجه کنید ، از رخ دادن حوادث غیر مترقبه پیشگیری میشود و اینگونه شما مسیر خود را برای موفقیت ادامه میدهید  . زندگی راحت میشود .منتظر نتایج خارق العاده و چشیدن لذت اهداف خود هستید. هر آنچه میخواهید را بدست می آورید .
ساد است اما ساده بودن به معنای آسان بودن نیست.
شما باید باور داشته باشید که زندگی امروز شما ، حاصل افکار و اعمال گذشته ی شماست . شما مسئول افکار و احساسات خود هستید. همه آنها نیز قابلیت کنترل دارند و شما به سادگی میتوانید آن ها را به سمت اهداف خود سوق دهید . 
هیچ چیزی وجود ندارد که شما بخواهید از آن بترسید. حقیقت حقیقت است . اینکه شما با وزن 129 کیلوگرم ، فردی چاق خطاب میشوید حقیقت است. اینکه شما فروش خوبی ندارید و دارید ورشکسته میشوید ، اینکه شما درآمد ایده آل خود را ندارید ، نمیتوانید به راحتی منظور خودتان را بیان کنید ، دیگران شما را طرد میکنند ، احساس خوبی ندارید و ... همه ی این ها بازخورد هستند و به شما چراغ زرد را نشان میدهند که چیزی در زندگی شما اشتباه است . وقت آن فرا رسیده که آن را پیدا کنید و ترمیم کنید . 
بر اصولی که در این کتاب به شما آموزش داده میشود بکار ببرید و درمورد آنها زود قضاوت نکنید . به آنها ایمان داشته باشیدو طوری رفتارکنید که انها را واقعا پذیرفته اید و امتحانش کنید . بعد منتظر تغییرات مثبت باشید . 
فرمول سادگی دارد : هرکار که نتیجه بخش است را بیشتر انجام دهید . رفتارهای جدید را امتحان کنید . ببنید آیا واقعا تاثیر گذار هستند یا خیر ؟
توجه کنید : نتایج به شما دروغ نمیگویند 
ساده ترین و راحترین راه برای پی بردن به نتیجه بخش بودن کاری ، توجه به نتیجه آن است . شما ثروتمند هستید یا نیستید ! یا خوشتیپ هستید یا نیستید . یا روابط عمومی بالایی دارید یا ندارید . باور داشته باشید چون نتایج به ما دروغ نمیگویند. اگر خوشتیپ نیستید ، ورزش کنید ، کلاس های متنوع را شرکت کنید ، مقالات گوناگون را مطالعه کنید . 
بنابراین به این موارد توجه کنید . به زندگی خودتان دقیق تر نگاه کنید : ایا میتوانید شاد تر باشید ؟ آیا میتوانید ملایم تر صحبت کنید ؟ ایا خانواده شما در سطح ایده آلی قرار دارد ؟ آیا شما زیبایی و شیوایی کلام مناسبی دارید ؟ ایا هیچ دردی ندارید ؟ مشکلی ندارید ؟ 
تعارف را کنار بگذارید و صادق باشید . با خودتان صادق باشید و فهرستی در موارد بالا تهیه کنید . 
پایان اصل اول 

تجزیه و تحلیل من : 
شخصا به این اصل هیچگاه توجه نمیکردم . واقعا همینطوره .  چون وقتی خودمون را مقصر اصلی و متهم ردیف یک مشکلاتمون بدونید ، تلنگری برای تغییر به خودمون میزنیم و واقعا هم ما خودمون هستید که باعث بوجود اومدن یا پیدایش این مشکل شده ایم .
اینکه بیایم دولت یا افراد مافوق مانند استاد ، رئیس دانشگاه ، شهردار رو در مورد مشکلاتمون مقصر بدونیم ، اتلاف وقت هست . چون خودمون با اندگی تلاش و پایداری میتونید شرایط رو بگونه ای رقم بزنیم که بهترین نتیجه رو بدست بیاریم.
حتی با اینکار(گله و شکایت) دیگه انگیزه و انرژی برای بهبود شرایط نخواهیم داشت و دقیقا توی همون چاهی که از شکایت کنده ایم، باقی میمونیم
بیایم واکنشمون و طرز فکرمون رو تغییر بدیم . مثلا ببین ، همسر من شب ها زیاد خروپف میکنه ، این نشون میده اون زندس ! 
واقعا ابعاد زیباتری نسبت وضعیت ها میشه پیدا کرد . فقط باید یکم روش تمرکز کنیم
همچنین بهتره دیگه شکایت هایی که روزانه از پدر مادر همسر استاد دولت و ... میکنیم رو کنار بگذاریم . چون فقط انرژی رو تلف میکنه و به هیچ وجه راندمان نداره . ( اینو تمرین میکنیم بعدها )
هشدارهای زرد : هشدار های زرد مثه بوی بد غذای سوختس ! شما ابتدا اونو از طریق حس بویایی احساس میکنید تا از قدم های بعدی فاجعه جلو گیری کنید . قدم های بعدی میتون به این صورت باشه : ابتدا بوی نا مطبوع غذای سوخته > دود > آتش سوزی > از بین رفتن خونه و مرگ افراد
پس برای هر حادثه ی ناگواری متوجه هشدارهای زردش باشید .
در نهایت هم از ما فهرستی در مورد سوالهای مدنظرش خواسته که منم چندین تا اینجا مینویسم ولی همشو روی کاغذم نوشتم :
1. روابط عمومی فوق العاده ای ندارم 
2. خواب درست حسابی ندارم 
3. سرمایه چند میلیون دلاری ندارم 
4. از اینکه در کشور آسیایی هستم احساس خوبی ندارم 
5. من صاحب کمپانی برزگی نیستم 
...

۱۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۸ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

Fundamentals of success

سلام 

امیدوارم تا همین الان ، لحظات نابی رو سپری کرده باشید .

خب ، در این پست میخوایم با همدیگه یه کار آس انجام بدیم و در مدت 65 روز ، یه کتاب 650 صفحه ای رو مطالعه کنیم .

بزا بیشتر توضیح بدم :

موضوع ازین قراره که یه کتاب مبانی موفقیت اثر جک کلنفید رو انتخاب کردم که در مورد همه زمینه های موفقیت راهکار و اصول پیشنهاد کرده . این کتاب حاوی 64 اصل که طبقه بندی شده از 6 بخش جدا قرار گرفته است. قرار ما اینه که  هر روز ( شب )  یک اصل رو مطالعه کنیم. منم هر اصلی که مطالعه کردم ، خلاصه ای از اون اصول و برداشت من و حتی روش ها بکارگیری از اون اصل رو اینجا مینویسم .

خب اگه بخوایم یه برنامه ریزی کنیم ، بدون چشمداشت تعطیلات ، از امروز ( 6 july ) به مدت 64 روز یعنی تا (6 septamber ) به پایان میرسه .

یه پیشنهاد : شما میتونید ، همین الان خودتون رو روی کاغذ بیارید ( مثلا چه شکلی هستید ؟ چقدر درکار موفق هستید ؟ چقدر درآمد دارید ؟ چقدر اعتماد بنفس دارید ؟ چقدر از زندگی لذت میبرید ؟ ...) و پس از بکار گیری این اصول و تکنیک ها ، تغییر شگفت انگیزی رو به ارمغان بیارید .

اگه دوست داشتید میتونید ، دوستانتون رو هم با خودتون همراه کنید یا حتی این مطالب رو واسشون ارسال کنید . ( از نظر من و جک هیچ مشکلی نداره :)) 

خیله خب پس همه آماده باش ، پیش به سوی موفقیت ...

اندکی لبخند ، زندگی را شیرین تر میکند ، لبخند بزنید :)


۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

summer 2O15

سلاممممممم

پر انرژی و خوشحال خوندن این نوشته رو آغاز میکنیم .

خیلی مشتاق بودم دوباره بنویسم که هر بار اومدم بنویسم یه کاری پیش اومد . 

امتحانام تموم شدن ، احتمالا در پست محرمانه نتایج رو قرار بدم ، البته هنوز نتایج کامل نیومده . ولی میتونم بگم خوب بود تا الان :)

اتفاقات زیادی رو تجربه کردم ، از گذشته نمیخوام حرف بزنم پس سریع بریم سراغ بحثمون 

خب ، تاسبتون ناب 2015 رو پیش رو داریم که تا الان 10 روزش به زیبایی سپری شده .

با اینکه کلی برنامه واسه تابستون دارم ولی بازم خیلی محتاط هستم . روزانه ایدهای فوق العاده جالبی به ذهنم میرسه یا پیشنهادهای جالبی رو تجربه میکنم اما اینکه بخوام انتخاب کنم واسم دشواره 

ببین تا همین الانه ،من روی درسهای ترم تابستونم مطالعه میکردم همچنین در عرضش هم زیست و هوافضا رو هم به خاطر علاقه شروع به مطالعه اش کردم . من که رشتم مهندسی هست ، زیست و هوا فضا اصلا باهم و حتی با رشته خودم وجه اشتراکی ندارند و من اینجام که اینارو بهم مربوط کنم . با مطالعه مستر میتونم لینک خوبی بین همه اینا برقرار کنم و شاید کشف و اختراعات جالبی هم داشته باشم . بقول یکی از دوستام عجوبه میشم :))) ... ولی بیس کارم با همون علاقه شروع شده و تا آخرشم ساپورتم میکنه 

****
در این مدت ورزشم رو به خوبی ادامه دادم ، یادمه تا اون روزا به 84 رسیده بودم ، از نظر خیلیا این وزن بسیار واسم ایده آل هست ( به خاطر قد بلندم) ولی شخصا با توجه به علم و نظر کارشناسها تا 76 پیش میرم . دیشب وزن کردم که 83 بودم . ( روز به روز نزدیک به هدف ) 

برنامه خاصی واسش ندارم ولی لازمه داشته باشم ... تا چند روز دیگه هم واسه کاهش وزن و هم بدن سازی یه برنامه تابستونی شیک ردیف میکنم.
****
یه ایده جالب و عام المنفعه هم به ذهنم رسید که خیلی دوست دارم عملیش کنم ، بیشتر توضیح میدم : 
ببین من یه کتاب دارم که خیلی واسم ارزشمنده ، 3 سال پیش خریدمش و تا وسطش مطالعه کردم اما ادامش ندادم ، اسمش " مبانی موفقیت " اثر جک کلنفید نازنینم هست . این کتاب 600 صفحه ای از 62 اصل در 3 یا 4 بخش تشکیل شده . خب با خودم فک کردم ، چطوره در ایام تابستون ، هرشب یه اصل رو مطالعه کنم و به صورت خلاصه و البته برداشتی از خودم ( نه کپی از کتاب ) رو منتشر کنم . تا هم من استفاده کنم و هم یه یادکاری جالب از summer 2015  بجا بزارم .

کار جالبیه ، طی 60 روز تموم میشه ولی نتایج فوق العاده عالی دربرداره . لطفا اگه پایه هستی ، از اول تا آخرشم باهام باش . حتی میتونی وضعیت الانت رو روی برگه کاغذ بیاری و بعد از 60 روز و به کار بردن این اصول تغییر رو احساس کنی و ...

خلاصه اینجوری .وای خیلی دوست دارم بنویسم ولی زمان رو برای کارای دیگم مصرف کنم . واسه همین تا همینجا کافیه 
رسم همیشگیمون هم یادمون باشه : روی هر جمله فقط 18 ثانیه تمرکز ( تفکر ، تجسم ) داشته باش عزیزم :


** من روز به روز تغییرات مثبتی را در زندگی تجربه میکنم**

**دیگران مرا همواره مورد تشویق قرار میدهند و از این که با من در ارتباط هستند ابراز خرسندی میکنند**

** اکنون خوشبتی را احساس میکنم و این حس را در سرتاسر وجودم پخش میکنم**

**به یاری الهی و تلاش روزافزونم ؛ هر لحظه به اهدافم نزدیک تر میشوم**

لبخندت همواره پایدار :) 

۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin

Who are you

آخر شب ، از خودمون باید بپرسیم ، آیا امروز همونی بودیم که میخواستیم ؟

آیا امروز به چیزایی که میخواستیم رسیدیم ؟

آیا هر آنچه داشتیم برای هدف خود خرج کردیم ؟ 

.

..

...

خیر


حالا باید دنبال دلایل بگردیم . که به چه دلیلی این "خیر " بوجود اومده ، این خیلی مهمه و در جهت دهی زندگی تاثیر زیادی میزاره
در قدم اول باید مشکلات و موانع رو پیدا کنید که همون دلایل که گفتم هستن 
در قدم دوم باید قبول کنید که اینا واقعا مشکلات شخص شما هستن نه کس دیگه .
سپس به دنبال راهکار باشید. خیلی از معضلات امروز با ریشه در سالهای بسیار دور ما دارند . عادت های نامناسب ، ناهنجاری ها و ... نمونه های بارزشه .

اینم بگم که داشتن مشکل لزوما بد نیست . 
یادش بخیر وقتی واسه کنکور تست تمرین میکردم ، موقع چک کردن جوابا ،  از این که اشتباه داشتم ، خوشحال میشدم ! 
دلیلش این بود که یه مشکل در یادگیری رو پیدا کردم و الان میتونم اونو برطرف کنم .

در زندگی هم همینطوره . مشکلات ساده امروز ما ، میتونه موانع بزرگ آینده مارو رقم بزنه . پس باید از همین الان شروع کنی 
بهش فکر کن ، اگه واقعا خودت باشی و قبول کنی که این مشکلات رو داری ، قطعا مثه رفع حل تست کنکور میتونی راه درست رو پیدا کنی و دیگه اون اشتباه رو تکرار نکنی 

تو اکثر کتابای موفقیت این تمرین رو برای خودسازی استفاده کردن ، منم امشب بعد از مدت ها به ذهنم رسیدش .
چون کلا از نظر فکری و عملی جهت گیریم مغایرت داشت. خلاصه دست به کار شدم و از امشب روش تمرکز میکنم .

**در زندگی بهترین و زیباترین را میخواهم**

**انجا که راه نیست راهی برایم گشوده میشود*»

**کامیابی تقدیر الهی من است**

**این جهان سرشار از مردمی مهربان و نازنین است که از هر جهت کمکم میکنند**

**سهم خود را از نیکی ها و مواهب حیات بر میدارم**


موفق باشی عزیزم
۱۴ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۵ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
َAdmin